ذات

شیطان درون

ذات

شیطان درون

خب  مثل اینکه ما از دست این بشر آرامش نداریم باز سر و کلش پیدا شد 1 مرداد 1402

اخرین پستی که نوشتم چندین سال قبل بوده

تو این مدت خیلی اتفاق های تلخ و شیرینی افتاد که بدترینش از دست دادن عموی نازنینم بود

من بعضی چیزا رو خیلی دیر فهمیدم و این دیر فهمیدن تاوان سنگینی برای من داشت نمونش این بود که ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است

اشتباه محضه به ادمی که میدونی ذاتش چیه فرصت دوباره بدی حتی به قیمت اینکه بگه گوه خوردم

یه زمانی هست هیچی نیستی عقده ایی میشی بعدش زمان میگذره و بخت بات یار میشه صاحب پول و پله میشی و میای سراغ ادم هایی که پیش اونا همیشه حس کمبود داشتی و به هر نحوی میخوای اون کمبود ها رو جبران کنی

بعضی چیزا با هیچی درست نمیشه باید درونت باشه داشته باشی

تو یه بازنده ایی با ظاهر برنده...


6 تیر

تولدت مبارک همین...

96/4/27 رو شدن دست ش

خب  اینم از این آب  پاکی رو ریخت رو دست من

این بشر اصلاح بشو نیست البته دیگه به  این نتیجه رسیدم از لحاظ روحی و شخصیتی بیمار هستش

همیشه میگم زاد و ولد نکنید مگر اینکه بچه رو تربیت کنید بالا سرش باشین بچه ایی که عقده ای بار بیاد میشه آفت اجتماع باهاش سلام عیلک هم داشته باشی بالاخره از یه جایی ضربشو میخوری

خیلی چرت و پرتا گفت خیلی حرفا زد تا حد امکان سعی کردم با شوخی ردش کنم چیزی بهش نگم دلم واسش سوخت

هیچ وقت به ادمی که در حقت بدی کرده فرصت نده چون بار اول خطا زد این بار دقیقا میزنه به هدف

شاسی شرف چیزیه که تو سال ها باید دنبالش بری شاید به دستش آوردی شایدم بی شرف از دنیا رفتی

اینم پایان پرونده این عوضی بعد از 8 سال

واقعیت تلخ

چرا پرونده جنایت آتناها در غرب پنهان نمی ماند

یادداشت مهم" مجتبی مطهری":
چرا در ایران، نیت شیطانی این قدر زود به تجاوز منجر می‌شود؟!

از دختر دبستانی روستایی، فقط کفش‌هایش پیدا شده بود. چندی بعد جنازه ی خفه شده ی او، پس از تعرض یافت شد. متجاوز و قاتل که بود؟ مردی متأهل! او گفت: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، آن را عملی کردم!" چگونه است که در ایران، این نیت های پلید شیطانی، زود به مرحله عمل می‌رسند؟
 اگر قرار باشد نیت شیطانی این قدر سریع ایجاد شده و به مرحله ی عمل برسد، در کشورهای غربی، که استخر‌ها مختلط، مشروب فروشی‌ها در دسترس، تابلوهای نیمه عریان در مقابل و فیلم های شهوت انگیز تلویزیون در دید همگان است، باید روزانه ده ها هزار نفر مورد تعرض قرار گیرند.
 پاسخ سؤال در این نکته است که این جمله ی سه قسمتی (دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود را عملی کردم)، در حقیقت جمله‌ای چهار قسمتی است: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، "دیدم انگار در این مملکت، کسی به کسی نیست"، نیت خود را عملی کردم!"
 کشورهای غربی با درست در اختیار گرفتن قدرت رسانه‌ای، به هر نافهمی فهمانده‌اند که در این شهر، نسبت به جرم های خشن، به ویژه نسبت به کودکان و دختران، حساسیت زیادی وجود دارد و "کسی به کسی هست!" وقتی دختر ده ساله‌ای به نام "هولی جونز" در کانادا ناپدید شد، به مدت دو روز، "خبر اول" تمام شبکه‌های مهم خبری آن کشور بود!
 ما چه می‌کنیم؟ فورا این گونه اخبار را پنهان می‌کنیم تا زمان دستگیری احتمالی مجرم!
آیا از کم شعوری غربی هاست که برنامه‌های مهم تلویزیونی را قطع کرده و تعقیب و گریز یک مجرم را به طور زنده پخش می‌کنند؟
اتفاقا غربی‌ها در این موارد، بسیار عاقلانه عمل می‌کنند چون می‌دانند مسئله ی اصلی، دستگیری مجرم نیست، بلکه فهماندن این امر، به مجرمان بعدی است که این جا، شهر است نه جنگل؛ و ربودن یک کودک و یا تعرض به او، یعنی مواجهه با کل حکومت و مردم.
در ایران ما، وقتی یک جانی به یک دختر تعرض می‌کند حداکثر خود را با یک خانواده، طرف می‌بیند که به راحتی با تهدیدهایی مانند پخش فیلم تعرض و یا تجاوز به عضو دیگر خانواده، آنان را از شکایت منصرف می‌کند. ولی در غرب، کودک، از جامعه ربوده می‌شود نه از خانواده؛ و جانی می‌داند از فردا، جنایت او مورد توجه همه ی رسانه هاست و انصراف شاکی خصوصی تأثیری ندارد.
من نمی‌دانم تعداد "جنگل بانان" در این کشور چند نفر است ولی هر چه هست، تعداد "جنگل بینان"، یعنی کسانی که جامعه ی ایران را مثل "جنگل" تلقی می‌کنند و از قمه کشی و ربایش و تهدید و تجاوز و جرم های دیگر ابایی ندارند، کم شمار نیست.
به سبب جمعیت رو به رشد "جنگل بینان" است که اگر آینه ی دو خودرو، کمی با شدت به هم برخورد کند، پیاده شدن از خودرو با قمه، منظره ی نادری در تهران نیست!
مردم عادی به کنار، در کدام کشور جهان، شروران در مواجهه با پلیس، به جای فرار، مکررا با قمه به مأموران مسلح حمله می‌کنند؟ آیا این پدیده‌ها دلیلی بر گسترش تعداد "جنگل بینان" نیست؟
و همچنین است داستان اختلاس، رشوه، غارت بیت المال و... 
نماز صبح، رادیو را باز می‌کنید، پیام اخلاق می‌دهد، از خانه خارج می‌شوید، بر دیوار روبرو، پیام اخلاقی نوشته است. در و دیوار شهر، پر است از تابلوها و بیلبوردهای اخلاقی.
تلفن های همراه پی در پی پیام های اخلاقی از دوستانمان، گروه های وایبری، فیس بوکی و تلگرامی‌مان برایمان باز می‌کند.
بالای سربرگ نامه های اداری مان، پیام اخلاقی نوشته است، آخوند اداره مان، ظهر، کلی برای ما اخلاق می‌بافد. عصر به مراسم ختم می‌رویم، کلی اخلاق می‌آموزیم.
از ده شبکه ی سیما، دست کم در هر زمان، شش تا مستقیم، سخنرانی فلان آقا را پخش می‌کند که پیام اخلاق می‌دهد. آن هایی هم که فیلم پخش می‌کنند، همان حرف ها را از زبان هنرپیشگانشان، دوباره به خوردمان می‌دهند!
راستی اگر بنا بود این پیام ها کاری بکند، ما الان باید در بهشت اخلاق زندگی می‌کردیم! نیاز به چک و سفته و ضامن، برای پول دادن و گرفتن و کاسبی نداشتیم. کلانتری ها و دادگاه های ما، مانند سوئیس بیکار بودند!
 چند روز پیش، فرمودند: "ما پانزده میلیون پرونده در نوبت دادرسی داریم!"
اگر بپذیریم که هر پرونده حداقل دو شاکی و متشاکی دارد و هرکدام، حداقل یک خانواده ی سه نفره و نه بیشتر باشند، تعداد افراد درگیر دادگستری ایران، رقم سرسام آور ۶۰ میلیون نفر است و فاجعه یعنی این!
ای قربان درس اخلاق دادنتان!
می‌بینید همه چیزمان به همه چیزمان می‌آید:
بیشترین متخصصان پزشکی؛ و بیشترین آمار بیماری!
بیشترین روحانی و معلم اخلاق؛ و بیشترین پرونده ی دادگستری و کلانتری!
بیشترین بانک و سیستم حسابرسی؛ و بیشترین دزدی و اختلاس!
ما خنده دارترین مردم جهانیم!
هیچ جاو هیچ کس را هم در دنیا آدم حساب نمی کنیم!

0-0


هیچ  وقت به اندازه لیاقت ادم ها بهشون بها ندادم همیشه سعی کردم  نهایتشو بهشون تقدیم کنم و این یکی از بزرگترین اشتباهات منه