ذات

شیطان درون

ذات

شیطان درون

شب تلخ زخم از رفیق

دیروز  برگشتم تو راه همش رانندگی می کردم از نصفه های راه شهریار گفت  خسته ایی خودم میرونم بقیشو  و باز هم خاطرات مزخرف پیش کشیده شد و باز هم لحظاتی که ازش متنفرم برام تداعی شد  حرف هایی زد که نباید میزد پشیمونم کرد خیلی بد

الان باید برینم به این رفاقت نمی دونم پیش خودش چی فکر کرده

کلا  اعضای این خونواده خاطرات خوبی برای من به جا نزاشتن