-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 مردادماه سال 1402 18:33
خب مثل اینکه ما از دست این بشر آرامش نداریم باز سر و کلش پیدا شد 1 مرداد 1402 اخرین پستی که نوشتم چندین سال قبل بوده تو این مدت خیلی اتفاق های تلخ و شیرینی افتاد که بدترینش از دست دادن عموی نازنینم بود من بعضی چیزا رو خیلی دیر فهمیدم و این دیر فهمیدن تاوان سنگینی برای من داشت نمونش این بود که ذات بد نیکو نگردد چون که...
-
6 تیر
چهارشنبه 6 تیرماه سال 1397 18:16
تولدت مبارک همین...
-
96/4/27 رو شدن دست ش
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1396 21:26
خب اینم از این آب پاکی رو ریخت رو دست من این بشر اصلاح بشو نیست البته دیگه به این نتیجه رسیدم از لحاظ روحی و شخصیتی بیمار هستش همیشه میگم زاد و ولد نکنید مگر اینکه بچه رو تربیت کنید بالا سرش باشین بچه ایی که عقده ای بار بیاد میشه آفت اجتماع باهاش سلام عیلک هم داشته باشی بالاخره از یه جایی ضربشو میخوری خیلی چرت و پرتا...
-
واقعیت تلخ
جمعه 23 تیرماه سال 1396 02:49
چرا پرونده جنایت آتناها در غرب پنهان نمی ماند یادداشت مهم" مجتبی مطهری": چرا در ایران، نیت شیطانی این قدر زود به تجاوز منجر میشود؟! از دختر دبستانی روستایی، فقط کفشهایش پیدا شده بود. چندی بعد جنازه ی خفه شده ی او، پس از تعرض یافت شد. متجاوز و قاتل که بود؟ مردی متأهل! او گفت: "دخترک را تنها دیدم، نیتی...
-
0-0
یکشنبه 21 خردادماه سال 1396 17:15
هیچ وقت به اندازه لیاقت ادم ها بهشون بها ندادم همیشه سعی کردم نهایتشو بهشون تقدیم کنم و این یکی از بزرگترین اشتباهات منه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1396 20:27
لبخند زدن تو زندگی گاهی خیلی سخته چون دیگران معنی خیلی اتفاق ها رو نمی فهمن زندگی همینه!!!!!!!!!!!!!!!!!! همیشه همه رنگ هاش جور نیست و همه سازهاش کوک نیست نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمی کند
-
حرف دل
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1396 06:47
هرگز ندانستم قبرشان کجاست آنان که می گفتند بی تو میمیرم
-
6:42AM-3Avril
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1396 06:42
عید هم تموم شد قدیما خوب بود عید، تعطیلات، مفهومی داشت الان واسم عین روز های عادی می مونه نمیدونم من دیگه ادم سابق نیستم یا عیدا دیگه مثل سابق نیستن تنها وجه مشترک همه عیدا این بوده که سی سال حضور پر رنگ داشتم خستگی، کلافگی، پوچی و شب بیداری ..... اخر این قصه چی میشه نمیدونم فقط و فقط امیدوارم نفر جدیدی به این قصه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1395 01:23
آدم ها عوض نمی شوند فقط دلتنگ می شوند بر میگردند و دوباره با همان عادت ها دوستی می کنند ادم ها بر میگردند نه برای اینکه قدر و قیمت فهمیده اند بر میگردند چون دیواری کوتاه تر از تو پیدا نکرده اند یادت باشد دلخوشی نکنی به این برگشتن ها آدم ها عوض نمی شوند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1395 01:19
زمان گذشت و زن های بسیاری را دوست داشتم و هنگامی که آن ها را در آغوش می گرفتم از من می پرسیدند ایا ان ها را فراموش نخواهم کرد؟ میگفتم اری فراموش خواهم کرد تنها کسی که هیچ وقت فراموش نکردم زنی بود که هرگز نپرسید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
-
نابودم کرد:)
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1395 03:18
امروز داشتم کلماتی که موتور های جستجو این وبلاگ رو معرفی کردن رو برسی میکردم به چیزی بر خوردم که نابودم کرد یه چند وقت پیش یه پستی گذاشتم که ما رو به باد داد
-
five to seven
شنبه 15 اسفندماه سال 1394 18:54
زمان کلمه ایی که با همه به غیر از من ساخت هنوز هم تک تک ثانیه هایی که گذشته رو می تونم حس کنم روحم به تهی شدن نیاز داره، از پوچی مطلق، به معنای واقعی تهی شدن رو حس کنم زندگی کردن رو بدون بیان هیچ احساسی دوست دارم بوی تعفن احساست زود گذر و دروغ ها خستم کرده خیلی سخته تو مرز اشغال بودن و خوب بودن گیر کنی بدتر از اون...
-
دیووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم؟؟؟؟
جمعه 9 بهمنماه سال 1394 03:18
مرد ها نمی تونن با زن ها دوست باشن باید مالکشون باشن طبق قانون 30 ماده مدنی جمهوری اسلامی ایران مالکیت حقی است که شخص میتواند بر مالی داشته باشد و هر گونه تصرف و اتفاق از ان ببرد مگر ان که قانون منع کرده باشد فحش نده تو کالا یا مال حساب نمیشی خانوم محترم تو دیوث ترین مخلوق پروردگاری که شیطان خدا بنده ها همه از دستت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 دیماه سال 1394 18:46
و باز هم احساس عجیب دیگه عادت کردم تو بدترین شرایط یک نفر وارد زندگیش بشم اونم بدون اینکه از چیزی خبر داشته باشم خواه یا ناخواه این موضوع شروع شده زمان ادامه ماجرا رو معلوم می کنه
-
خاطره
شنبه 30 آبانماه سال 1394 20:00
تولدشه باز متولد شد باز اومد هر کاری کردم نتونستم فراموش کنم با اینکه اذیت می کنه با اینکه رید به همه چی بازم نمی تونم ازش متنفر باشم نمی دونم بین این و من چی وجود داره دستتو ببر زیر صندلی بردی تولدت مبارک...
-
از لحاظ شاسی بندی
جمعه 17 مهرماه سال 1394 21:08
بچه نمیری تو چه قدر بامزه شد بود بله برای اولین بار تشریف فرمایی کردن و خرید کردن تا حالا تو این همه سال این جوری عرق کردنشو ندیده بودم خدایی از من یه چیز هایی می خواد که تو کره زمین موجود نیست بالاخره قانون کشش و جذب ما اذامه دارد خدا اخر و عاقبت ما رو به خیر کنه
-
شب تلخ زخم از رفیق
جمعه 27 شهریورماه سال 1394 21:27
دیروز برگشتم تو راه همش رانندگی می کردم از نصفه های راه شهریار گفت خسته ایی خودم میرونم بقیشو و باز هم خاطرات مزخرف پیش کشیده شد و باز هم لحظاتی که ازش متنفرم برام تداعی شد حرف هایی زد که نباید میزد پشیمونم کرد خیلی بد الان باید برینم به این رفاقت نمی دونم پیش خودش چی فکر کرده کلا اعضای این خونواده خاطرات خوبی برای من...
-
تیر ماه ماه تنفر یا ماه ...
شنبه 13 تیرماه سال 1394 05:16
تیر ماهه دیگه نمیشه کاریش کرد ولی نمیدونم چرا این جوریه راحیل 6 تیر شهریار و سعید 8 تیر مرجان 11 تیر و سیما 13 تیر امیدوارم دیگه به این لیست کسی اضافه نشه
-
خاکستر
پنجشنبه 7 خردادماه سال 1394 04:40
ادم نشده به مرگ خودم ادم نشده هیچ وقت فکر نمیکردم این جوری از چشمم بیافته اول خوابش بعد اتفاقی دیدنش و بعد شب پی ام دادنش لعنتی اومده واسه من قصه تعریف می کنه که چی بشه هاااااا خره گند زدی تموم شد رفت نمی دونه چطوری خودشو قانع کنه لعنتی یادش رفته که من هر چی باشم نامرد نیستم
-
اندوه فقط با یک نگاه
شنبه 2 خردادماه سال 1394 19:15
یه ربع پیش دیدمت چه قدر شکسته شدی میخواستی به این مرحله برسی!!!!! تبریک میگم رسیدی من محکوم شدم تا تک تک ادم هایی که تو زندگی من نقشی داشتن رو در بدترین حالت ببینم و این است مجازات من
-
شام همراه با سرما خوردگی و کلی گند...
دوشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1394 21:03
دیروز وقت نشد بنویسم اما امروز می نویسم بیست اردیبهشت 94 و باز هم اتفاق های تازه الان که فکر میکنم میبینم هر چه قدر سعی می کنم از این خانواده دور باشم نمیشه سعی کردم با نبودم خیلی چیزا رو کنترل کنم و تا حدود زیادی موفق شدم دیروز اصلا به کل حوصله نداشتم زنگ که زد دید حوصله ندارم بلند شد اومد پیشم خودم گفتم اونم بیاره...
-
شاسی
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1394 19:33
خاک تو سرت شاسی تو خواب دیدمت امیدوارم گور به گور نشده باشی و زنده باشی
-
پیروزی یا باخت
سهشنبه 11 فروردینماه سال 1394 20:11
یازده فروردین 94 ساعت 7:10 اومد این بار تنهاتر و اشفته تر از همیشه و این بار با زبونش گفت مقصر تویی و باز هم مثل همیشه مقصر این داستان من بودم من همیشه فکر می کردم که همه پدر و مادر ها خوب هستند همشون به فکر بچه هاشون هستند ولی اشتباه کردم هیچ وقت نفهمیدم مقصر اصلی این داستانا خودشه یا من !!!! به یکی ده سال بچه نمیده...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 آذرماه سال 1393 00:26
امشب از اون شباست از اون شبایی که باید بنویسم شاید با نوشتنم از مسیری که توش گم شدم بتونم بیرون بیام یه اتفاق هایی اقتاد که الانم نمیدونم خوابه یا بیداری نمیدونم کار درستی کردم یا نه ققط میدونم پشیمون نیستم چطور میشه ادمی رو که میخواد غرق بشه رو نجات داد چطور میشه جلوی بعضی اتفاق های ناگوار رو گرفت ایا این فرد ارزش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذرماه سال 1393 02:20
29 ابان یادم بود ولی دیگه ارزش نداشت بنویسم ... غریبه
-
جفت 6
جمعه 21 شهریورماه سال 1393 01:16
بالاخره طلسم سال 1391 در تابستون 1393 شکست با کلی اتفاقای خوب
-
.
یکشنبه 8 تیرماه سال 1393 01:53
متنفرم از تیر ماه و ابان ماه و همه خاطرات این دو...
-
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1392 22:42
29 بهمن روز عشق ایرانیان باستان و تولد من مبارک...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 دیماه سال 1392 06:43
راستش می خواستم یه چیزی بگم اممممم ولش کن یادم رفت
-
2 آذر..................................................
شنبه 2 آذرماه سال 1392 22:13
از خواب پا شدم دیدم اس ام اس اومده واقعا شوکه شدم الانم شوکه هستم نمی دونم الان باید چی بگم خبر بد خبر خوب هر ۲ تاش با هم چیزی که مدت هاست منتظر شنیدن خبرش هستم بالاخره اتفاق افتاد تو ۲ ساعت ۴ بار رفتم جلوی یه پنجره ایستادم و فقط نگاه کردم چند روز قبلم تولدش بود اون روزم رفتم نگاه کردم چه قدر با یه پنجره خاطره دارم...