خیلی وقت بود دیگه نمی نوشتم
امروز از اول تا اخر زندگی خودم مرور کردم
جالب بود نمی دونم چرا این کار کردم
تا ۱۸ سالگی فکر می کردم همه حوبن
بعد ۱۸ سالگی فهمیدم فقط بعضی از ادما به معنای واقعی خوب هستن
به احتمال زیاد ۲ سال دیگه من کسی هستم که با جرات میتونه بگه کلمه ای به نام خوب وجود
نداره
بی خیال..............
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم .
شباهنگام ، در آن دم که بر جا درهها چون مردهماران
خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمیکاهم
تو را من چشم در راهم .
Refig